تا چه زمان شاهد درد و رنج خود ساخته همدیگر خواهیم بود
لبته شایدپرسش دیگری هم در میان باشد ؛ اینکه آیا می شود کاری کرد؟ آیا می توان امید بهبود داشت؟ آیا مرگ ناشی از رخدادها، امری است که به خواست خداوند انجام می شود و راه فراری در پیش رو نیست؟ یا اینکه این مرگ ها و آسیب ها واکنشی از عملکرد نادرست خود ما انسان ها است؟
در روزهای آغازین بهار 93 بسیار خرسندم که با تمام وجود، خجستگی و فرخندگی نو بهار و نو شدن جهان را برای همه عزیزان آرزو کنم و شادباش بگویم. اما یک درنگ لازم است، و آن هم یاد عزیزانی است که از بین ما رفتند آن هم نه با مرگ طبیعی و در کهن سالی، بلکه در دوران جوانی و بهار زندگی و به دست خود ما انسانها، با آنچه که به اشتباه آن را حادثه می نامیم. در فرهنگ ملی و دینی ما مفهوم نو شدن با دگرگونی همراه است. دگرگونی که در رفتار و کردار ما نشانه های آن پیدا باشد. دراین جا پرسشی پیش می آید که ذهن رابسیار درگیر می کند: چرا با آمدن و رفتن بهار دست کم در یک مورد رفتار و کردار ما آن گونه که انتظارمی رود، دگرگونی نیافته است؟
نگاهی به دور و بر و دیدن آگهی های فراوان بزرگداشت دوستان و همشهریان و همنوعان و آمارها و اطلاعات حادثه دیدگان برای ما یک هشدار جدی و نگران کننده است.کنکاش در بعضی باورها این نگرانی را دوچندان می کند. یکی از این باورها پذیرش این مرگ ومیرها به عنوان یک تقدیر ویک سرنوشت غیر قابل تغییر است. و جمله ای که معمولا در بزرگداشت یاد عزیزان درگذشته برای کاهش بار غم جانگداز خویشان و دوستان گفته می شود گواهی بر این امر است. بله جمله معروف “مرگ حق است”.
یک پرسش بزرگ دیگر در ذهن خودنمایی می کند : چرا این حق بیشتر باید شامل حال جوانان و مردم ما شود؟ چرا مردم کشورهای پیشرفته از چنین حقی کمتر برخوردارند ؟ حتی در بعضی کشورهایی مشابه کشور ما هم اینچنین نیست؟
آیا جا ندارد اندکی اندیشه و درنگ در این مشکل بسیار بزرگ بنماییم؟
در ساعت های پایانی سال 92 به همراه گروهی به مسجدی رفتیم برای بزرگداشت و همدردی با خانواده و دوستان یکی از بزرگوارانی که در برخورد خودرو جان شیرینش را از دست داده بود. او کسی بود که در راه ایمن سازی و بهسازی جاده ها سال ها تلاش کرده بود.
کسی که جاده ها را خوب می شناخت، اما در اندک زمانی جان گرامیش را در جاده ای از دست داد. او رفته است اما گروهی را برای همیشه داغدار خود کرده، کشور هم یک سرمایه جبران نشدنی یعنی مدیری توانمند را از دست داده است. بازنگری این رخداد و دیگر رخدادها به ما می گوید که براحتی و سادگی می شد از آن پیشگیری کرد.
کم نیستند مدیران گرانقدری که شاید با داشتن مسئولیت های مهم چه آسان و راحت با یک ندانم کاری ساده جانشان را از دست داده اند و با نگرانی وهشدار باید یادآور شوم که با باورها و شیوه رفتار و کردار کنونی ما باید انتظار شنیدن خبرهای بد بیشتری را نیز داشته باشیم.
البته موارد مرگ تنها قله این کوه بزرگ است که از فراز ابرهای سیاه دیده می شود. آسیب دیدگان ازکارافتاده دایم و موقت این داستان بسیارند، بسیارند کودکانی که باید یک عمر را بدون پدر و یا مادر بسر کنند، فراوانند کودکانی که باید از سال های آغازین زندگی با معلولیت و ناتوانی عمر بگذرانند.
کم نیستند نان آورانی که با یک اشتباه کوچک نیازمند لقمه نانی شده اند و نمونه های فراوانی که با اندکی جستجو در حال دوستان و خویشان، خواهیم دید. حال شگفتی این است که با این همه هشدار کمتر واکنشی چشمگیر وتلاشی فراگیر و پایدار برای پیشگیری از بروز این رویدادها در سطح جامعه دیده می شود.
و پرسش هایی از این دست بدنبال پاسخ می گردند: چرا اندیشمندان اندیشه ای نو در نمی اندازند؟ چرا مدیران استانی و کشوری تلاشی بنیادی و اساسی بکار نمی گیرند؟ و مهمتر از همه چرا مردم مشارکتی برای کاهش این آسیب ها و بهبود ایمنی نمی کنند؟ چرا سخنرانان و پنددهندگان در روشنگری این اهریمن که ابایی در آسیب رساندن به مردم ما ندارد تلاش چشمگیری ندارند؟
البته شایدپرسش دیگری هم در میان باشد ؛ اینکه آیا می شود کاری کرد؟ آیا می توان امید بهبود داشت؟ آیا مرگ ناشی از رخدادها، امری است که به خواست خداوند انجام می شود و راه فراری در پیش رو نیست؟ یا اینکه این مرگ ها و آسیب ها واکنشی از عملکرد نادرست خود ما انسان ها است؟
پژوهش ها و کارکرد دانش بنیان بسیاری از کشورها گویای این حقیقت است که این گونه مرگ ها نه تنها قابل پیشگیری است بلکه می توان آنها را پیش بینی هم کرد حتی می توان از پیش برآوردی، از میزان آسیب و خسارت های وارده ارائه نمود.
اگر چنین است چرا در شهرها و جامعه ما برای بهبود و دگرگون نمودن این شرایط کسی تلاشی در خور و نتیجه بخش و پایدار از خود نشان نمی دهد؟
قصد بنده از طرح این موضوع در این نوشتار تلنگری است نوشتنی؛ چرا که روزگار روزانه نیشترش را بر پیکر یکایک ما می نشاند، اما ما با آسودگی تمام و با انداختن آن به گردن تقدیر بعد از مدتی عزاداری و بدوش کشیدن بار غم آن به خود آرامش می دهیم.
امید دارم خوانندگان و مدیران و اندیشمندان بویژه داغداران و آسیب دیدگان این موضوع دستی از سر خرد و کوشش و نیک اندیشی بلند کنند و با همکاری، همدلی مردم و مدیران برای کاهش آسیب ها تلاش کنیم.
منظور از آسیب ها ویا همان به اصطلاح حوادث موارد زیر است:1– آسیب های ترافیکی 2-سوختگی ها3- غرق شدگی ها 4-خفگی ها 5- خودکشی ها6- خشونت ها(درگیری ها- قتل- تجاوز-….) 7-پرت شدن( سقوط )8- مسمومیت ها 9- حوادث ناشی از کار10-حوادث ناشی از ورزش 11-ضربه ها 12- بریدگی ها13- گزیدگی ها 14-حمله حیوانات و……
از خوانندگان و دوستداران کاهش آسیب ها و مدیران خواهشمندم دیدگاه های خود را با توجه به پرسش های زیر بیان فرمایند. شاید از این ره آورد بتوان با یک اندیشه و تلاش جمعی راهی ساده و پایدار یافت تا به یکدیگر کمک نماییم و کمتر شاهد درد و رنج دوستان و خویشان و هم میهنان مان باشیم.
1-آیا به اثر بخشی اقدامات برای پیش گیری باور دارید؟
2- شما برای کاهش آسیب ها یا ارتقا ایمنی چه کار می توانید بکنید؟
3- مدیران چه اقداماتی را می توانند انجام دهند؟
4- مردم چه نقشی دارند و چگونه می توانند مشارکت نمایند؟
5- برای شروع اقدام اصلاحی کدام یک از این موارد را در اواولویت می دانید؟1- دگرگونی محیطی و زیر ساخت ها 2- بهبود و اصلاح قوانین و مقررات 3- بهبود و تغییر رفتار های مردم 4- اجرای درست ودقیق قوانین موجود
6- در سطح ملی چه کارهایی می توان انجام داد؟
تلاش خواهیم نمود با مشارکت شما بزرگواران این گفتمان را ادامه دهیم.
با سپاس از شکیبایی و بردباری شما سال خوش و بدون آسیب برای همه بزرگواران آرزو می کنم
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید