اشکان خطیبی سرطان سریال گرفت!
اخبار فرهنگی و هنری – اشکان خطیبی سرطان سریال گرفت! اشکان خطیبی یکی از آن سریالبینهای حرفهای است. هیچ کس نمیتواند گولش بزند. خودش میداند که دوست دارد چه سریالی ببیند و ترجیح میدهد وقتش را با سریالهای خونآشامی و… تلف نکند. این سرطان زندگی شما را به راحتی خراب میکند، برنامههایتان را به هم […]
اخبار فرهنگی و هنری – اشکان خطیبی سرطان سریال گرفت!
اشکان خطیبی یکی از آن سریالبینهای حرفهای است. هیچ کس نمیتواند گولش بزند. خودش میداند که دوست دارد چه سریالی ببیند و ترجیح میدهد وقتش را با سریالهای خونآشامی و… تلف نکند.
این سرطان زندگی شما را به راحتی خراب میکند، برنامههایتان را به هم میریزد، اما دوست داشتنی است. اعتیاد آور است و به راحتی میتواند در راس امور شما قرار بگیرد. هزاران هزار صبح آمده که شما به سختی از خواب بیدار شدهاید و به خودتان قول دادهاید دیگر این طور پشت سر هم سریال نمیبینید اما باز هم که شب میرسد و میبینید که قسمتهای جدیدی برای دیدن دارید، تمام قول و قرارتان را فراموش میکنید، چرا که همه چیز به دو قسمت ختم نمیشود. اگر قول کاری دادهاید یا اینکه درگیر یک کار جدی هستید، ترجیح میدهید سراغ قسمتهای جدید نروید. اینها همه مرثیهای برای یک رؤیا هستند. رؤیای سریالبینی؛ شب تا صبح! اشکان خطیبی یکی از آن سریالبینهای حرفهای است.
هیچ کس نمیتواند گولش بزند. خودش میداند که دوست دارد چه سریالی ببیند و ترجیح میدهد وقتش را با سریالهای خونآشامی و… تلف نکند. اگر تازه به جرگه سریالبینها پیوستهاید! توصیه میکنیم این صفحات را دنبال کنید. هر هفته یک چهره مهمان این صفحات است و از سریالهای محبوبش میگوید.
سرطان پیشرفتهای به نام سریال
صفتی برای سریالها وجود دارد كه به آن سرطان دوست داشتنی میگویند و من احتمالا سرطانم بیشتر خواهد شد؛ به دلیل اینکه من هرگز در اتاق خوابم تلویزیون نمیگذاشتم چون میدانستم دیگر خوابیدن تعطیل میشود! اما امسال در اتاق خواب هم تلویزیون گذاشتم و مطمئن هستم سرطان بدخیمی میگیرم. مسئله اینجاست که من باید زمانم را تنظیم کنم.گاهی اوقات مانند زمانهایی که درگیر کار هستم، اصلا طرف سریال نمیروم، اما هیچ گاه خریدنش را فراموش نمیکنم.
من سـرطان سریال دارم!
نه بازیگر مهم است نه کارگردان
حسن خوب سریالها این است که شما به عنوان مخاطب خیلی به این فکر نمیکنید که چه کسی آن را کارگردانی کرده است یا اینکه چه بازیگرانی در آن بازی کردهاند؟ تکلیف سریالهای خارجی مشخص است اصلا دنبال این نیستیم که چه کسی در آنها ایفای نقش کرده است مگر اینکه یک آدم خیلی شناخته شده آن کار را تهیه کرده باشد و بازیگران شاخصی داشته باشد مانند «کارآگاهان واقعی» یا اینکه خالق شناخته شدهای باشد و شما به واسطه کارهای قبلی او را میشناسید، مانند «جی جی آبرامز» خالق سریالهایی همچون «لاست»، «فرینج» و … تنها شخصی که در یک سریال مهم است خالق آن اثر است، شاخصه مشخصی برای انتخاب یک سریال وجود ندارد. چیزی که برای ما به عنوان مخاطب اهمیت دارد، نحوه روایت داستان است.
مثلا در سریال «لاست» شیوه سمبلیکی که در همه جای داستان قرار دارد و این رمزآلود بودن ماجرا و نحوه گویش داستان و اینکه بیننده نمیداند کدام زمان بعد از کدام زمان میآید و حتی مکان داستان فاقد هویت است، همین نکات باعث میشود بیننده تمام سریال را با اشتیاق دنبال کند یا سریال «فرار از زندان» در چند مقوله به لحاظ دراماتیک دست گذاشته است.
تلاش یک برادر برای نجات برادرش از مرگ را به زیباترین شیوه بیان میکند و باز نحوه چیدمان المانها در مورد یک اتفاق غیرممکن که چطور اتفاق خواهد افتاد. در واقع فقط این مسئله باعث میشود که یک سریال پربیننده شود یا نشود.
انتخاب یک ژانر اشتباه محض است
اینکه فقط یک ژانر سریال را دنبال کنیم اصلا خوب نیست، توصیهام به تمام کسانی که فیلم و سریال دنبال میکنند همین است که خودشان را محدود نکنند. این نگرش تهیهکنندههای ایرانی است که اگر بازیگری را در نقشی ببینند تا ابد فقط همان نقش را به آن بازیگر میدهند و این بد است!من برای سریالبینی چند شیوه مختلف دارم به عنوان مثال وقتی قرار است «برکینگ بد» را ببینی، تکلیف روشن است. اصلا نمیتوانی از پای سریال بلند شوی. هم ریتم این سریال تند است هم جذابیت زیادی دارد و هم کلی حرف نگفته در ژانرهای مختلف سریالهای دیگر دارد در نهایت بیننده مینشیند و از اول تا آخر سریال را میبیند و حتی ممکن است پلک هم نزند.
یکسری دیگر مانند مینی سریالها که کمتر کسی سراغ آنها میرود مثل «بالای دریاچه» یا «کارآگاهان واقعی.» مینی سریالها داستانهایی هستند که نه در قالب فیلم سینمایی میگنجید که در یکی، دو ساعت جمع شوند نه در قالب سریال! اما فیلمسازهای بزرگی آنها را کار کردهاند و به نظر من اصلا قابل مقایسه نیستند، اول اینکه آنها اصلا جنبه عام پسند بودن را ندارند، انگار بیننده در حال دیدن چند فیلم سینمایی است. نوع دیگر سریالبینی مانند سریال «امپراطوری تخته کوب» یا «سوپرانوها» كه این نوع سریالها را قطعا نمیتوان پشت سر هم دید یعنی به لحاظ ساخت اینگونه است.من روزی یک یا دو قسمت میبینم و چند روز به خودم استراحت میدهم و دوباره میبینم.
غار کوچک خوشبختی
معمولا ردهبندی خاصی برای دیدن فیلمها و سریالها ندارم. تمام فیلمها را نگاه میکنم حتی فیلمهایی که خوب نیستند! به همین خاطر نمیتوانم بگویم که چه ژانری را برای تماشا انتخاب میکنم. در این چند سال اخیر بیشتر سریال تماشا میکنم و فیلم دیدن برایم تبدیل به یک زنگ تفریح شده است. چند فصل از یک سریال را میبینیم و زمانی که خسته میشوم، یک فیلم تماشا میکنم و دوباره باز میگردم سر خانه اول. باید این طور بگویم، برای دیدن و شروع یک سریال جدید به غارم پناه میبرم و تا تمام نشود، بیرون نمیآیم.
سریال محبوب من
یکی از سریالهای محبوبم «برکینگ بد» است. با یک فاصله زیادی از نظر نوآوری در نحوه داستان گویی چند پله بالاتر ایستاده است. از همان شروع سریال قلابش را میاندازد و یکی از دلایل محبوبیت این سریال این است که مخاطب برای دیدنش به خودش زحمت نمیدهد. به نظر من تاکید روی جزئیات و خلق یک کاراکتر که برای همه خیلی ملموس است.
البته ضعفهایی دارد و آنها را ممکن است خیلی از آدمهای عادی هم داشته باشند و آن را در زندگیشان لمس کرده باشند. مانند اینکه تو پدری هستی که نمیتوانی توقع فرزند خودت را برآورده کنی و او به دنبال الگوی دیگری در زندگی خودش میگردد و سعی پدر بر این است که خودش را به فرزند و خانوادهاش ثابت کند.
حالا اینها را اضافه کنید به یک چالش جذاب و دراماتیکی مانند بیماری مرگباری که در واقع کاراکتر اصلی دچارش است. بحرانهای خانوداگی قهرمان اصلی داستان که با روزهای آخر زندگیاش تلفیق میشود و با برهم ریختن قواعد به ما نشان میدهد یک کاراکتر میتواند نقطه اوج و فرود داشته باشد. این اتفاق در فیلمهای سینمایی نمیافتد. ما یاد گرفتهایم که در ده دقیقه باید همه اتفاقها بیفتد و مخاطب درگیر داستان شود.
رقابت بین شبکهها
نکتهای در این میان وجود دارد و آن اینكه رقابت بین شبکههایی است که این سریالها را تولید میکنند. شاید این رقابت باعث شود که بهمرور زمان اصالتی که هر سریال باید داشته باشد را به خاطر جذب مخاطب از دست بدهد. اتفاقی که برای «قهرمانان» آبرامز افتاد، یا شاید در مورد «کشتن» هم همین اتفاق افتاد، آنقدر جذابیتهای عامهپسند به آن اضافه میشود که دیگر اصالتی که در ذهن خالق سریال وجود داشته، ندارد. اما در این میان سریالهایی مانند «کارآگاهان واقعی» از این قاعده مستثنی هستند. چرا که برای سازنده اهمیتی ندارد که مخاطب با این سریال ارتباط برقرار میکند یا نه؟
فقط برای او یکسری مسائل روان شناختی و انسانی مهم بوده که در این سریال آن را اجرا کرده است و در نهایت با دو بازیگر اصلی جلو میرود و تبدیل به بهترین سریال سال میشود. دنیای آنها با سریالهای دیگر متفاوت است، نمونه بارزش «بازیهای تاج و تخت» است. این سریال با یک قصه کلی شروع شد و با جلو رفتن یک روند دیگر را ادامه داد.
در وهله اول سریال خیلی خاصی به نظر میرسد اما هر دفعه میبینیم که جذابیتهای عام پسند بیشتری به آن اضافه میشود. این نوع سریالها را بعد از مدتی دیگر نمیتوانم تحمل کنم. وقتی میبینم از مسیر کلی سریال دارم دور میشوم، نه اینکه دیگر نبینم اما دیگر با آن جذابیت سریال را دنبال نمیکنم.
اخبار فرهنگی و هنری – مجله ایده آل ، سیمرغ
اخبار فرهنگی مرتبط
دبیرخانه جایزه كتاب سال را اعلام کرد عکس های اشکان خطیبی بازیگر نقش همایون در سریال بچه های نسبتا بد
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید